اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

روزگـاری، کلمات، زبان بودند؛
اکنون سکــوت... .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پیوندهای روزانه
۲۳ خرداد۱۷:۴۶

به نام حضرت باران

کتاب «حدیث غدیر و مسئله ولایت» تألیف حضرت آیت الله سید مرتضی خسروشاهی از علمای برجسته آذربایجان توسط انتشارات کلبه شروق منتشر شد. این اثر که ترجمه کتاب عربی ایشان «معنی حدیث الغدیر» می‌باشد، به کوشش و تحقیق استاد سید هادی خسروشاهی و با ترجمه اسماء خواجه‌زاده به چاپ رسیده است.


معرفی کتاب: 

خاتون | ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۶
۱۶ خرداد۱۶:۴۰
به نام حضرت باران
بخشی از شعر: فراقک مسمار فی قلبی/ غاده السمان (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده

اذکر بحزن عمیق
أول مرة ضممتنی الیک
وکنت ارتجف کلص جائع
وکنا راکعین على الأرض حین تعانقنا
کما لو کنا نصلی
اجل! کنا نصلی...

أذکر بحزن عمیق
یوم صرخت فی وجهی:
خاتون | ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۰
۰۷ خرداد۰۸:۰۹

به نام حضرت باران


خط رقعه ـ حرف حاء

خاتون | ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۹
۳۰ ارديبهشت۱۱:۵۴

به نام حضرت باران

محمود درویش

برگردان: اسماء خواجه زاده

یوماً ما قلنا لن نفترق إلا بالموت… 

تأخر الموت و افترقنا..

::

::

خاتون | ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۴
۱۶ ارديبهشت۱۹:۴۵

به نام حضرت باران

از: شهرزاد الخلیج (+)

برگردان: اسماء خواجه زاده

عندما یحب الرجل المرأة بصمت ..

یخسر کل شیء حتى هی...

وعندما تحب المرأة الرجل بصوت..

 تخسر کل شیء حتى هو!

ففی الحب الصمت جریمة الرجل

والصوت جریمة المرأة...

::

::

خاتون | ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۵
۱۰ ارديبهشت۱۹:۵۹

به نام حضرت باران


نام: عبهر العاشقی فی احوال العشق

نویسنده: شیخ صدرالدین ابو محمد روزبهان بن ابی نصر دیلمی فسایی (فسوی) شیرازی معروف به «شیخ شطاح» 


ـ عشق را مقدمات‌ست، و بدایت ِ عشق ارادت‌ است، از آنجا به خدمت آیند. بعد از آن موافقت است، بعد از آن رضایت است. حقیقت‌ش محبت است، و آن از دو طرف در آید: 

از انعام معشوقی و از رؤیت معشوق؛ اول عموم‌ست و دیگر خصوص. چون به‌ کمال رسد، شوق است؛ به‌حقیقت استغراق رسد، یسمی عشق...

خاتون | ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۵۹
۰۶ ارديبهشت۰۸:۳۶

به نام حضرت باران

از کتاب: اعلنت علیک الحب/ غاده السمان

برگردان: اسماء خواجه زاده

مهما هددنی الغد بالفراق

و وقف لی المستقبل بالمرصاد 

متوعداً بشتاء أحزان طویل...

سأظل أحبک...

و کل صباح أقول لک

أنا لک...

::

خاتون | ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۳۶
۰۱ ارديبهشت۱۷:۰۵

به نام حضرت باران

شعر: نزار قبانی

برگردان: اسماء خواجه زاده

کلّ ما یشغل بالی یا حبیبه..

أن تکونی انت فی خیر... 

و عیناک بخیر...

::

خاتون | ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۵
۲۹ فروردين۱۱:۲۱

به نام حضرت باران

نزار قبانی

برگردان: اسماء خواجه زاده

یا وطنی الحزین

حوّلتَنی بلحظةٍ

من شاعرٍ یکتبُ الحبَّ والحنین

لشاعرٍ یکتبُ بالسکین...

::

خاتون | ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۱
۱۴ فروردين۱۰:۰۵

به نام حضرت باران

ملیحة مسلمانی (+)

مقام المحبة عند ابن عربی أربعة ألقاب: الحبّ، وهو خلوصه إلى القلب وصفاؤه عن کدرات العوارض؛ الودّ، وله اسم إلهی وهو الودود، والثالث العشق، وهو إفراط المحبّة، والرابع الهوى، وهو استفراغ الإرادة فی المحبوب والتعلق به فی أول ما یحصل فی القلب.

«الحبُ أعظمُ شهوةٍ وأکملها» (ابن عربی)

الحُبُّ لغةً “نَقِیضُ البُغْضِ. والحُبُّ الودادُ والـمَحَبَّةُ، وکذلک الحِبُّ بالکسر.. وأَحَبَّهُ فهو مُحِبٌّ، وهو مَحْبُوبٌ.. والـمَحَبَّةُ أَیضًا: اسم للحُبِّ”[1].


ماهیّة الحب

خاتون | ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۰۵
۰۹ فروردين۱۳:۱۵

به نام حضرت باران

از قصیده: امرأة بلا سواحل/ سعاد الصباح

برگردان: اسماء خواجه زاده

یاسیِّدی:

سوف أظلُّ دائما ً أُقاتِلْ

من أجل ِأنْ تنتصِرَ الحیاةْ

وتورِق الأشجارُ فی الغاباتْ

ویدخل الحبُّ إلى منازل ِ الأمواتْ

لاشیء غیر ُ الحُبُّ..

یستطیعُ أن یحرک الأمواتْ…

::

::

خاتون | ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۵
۰۴ فروردين۱۱:۵۸

به نام حضرت باران

از کتاب: حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء/ حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی

برگردان: اسماء خواجه زاده

روایاتی که تحت این عنوان نقل می‌شود، از جمله روایاتی است که در کتب اهل سنت درباره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده است (تنها ترجمه روایات ـ بدون تعلیق یا حاشیه ـ قرار می‌گیرد).


4/ عبد الله بن محمد بن عثمان واسطی از یعقوب بن ابراهیم بن عباد ابن العوام از عمرو بن عون از هشام از یونس از حسن از انس روایت می‌کند: رسول خدا (ص) فرمود: چه چیز برای زنان بهتر است؟ ما ندانستیم چه جوابی بدهیم. پس علی نزد فاطمه رفت و فاطمه جواب آن را گفت و به علی گفت: برای زنان بهتر است که مردی را نبینند و مردان آنان را نبینند. علی بازگشت و این پاسخ را برای پیامبر (ص) نقل کرد. پیامبر به علی فرمود: چه کسی این را به تو یاد داد؟ گفت: فاطمه. پیامبر فرمود: «به راستی که فاطمه پاره تن من است». سعید بن مسیب روایتی مانند این روایت را از علی نقل کرده است.

خاتون | ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۸
۰۳ فروردين۱۱:۲۸

به نام حضرت باران

 اسماء خواجه زاده

نه تکلم باد، نه سایه صفوف در هم شکسته ملائک و ستاره، و نه همهمه رویاى بارانى آسمان در تسلاى معابر خسوف‏ زده ماه و زمین، هیچ‌کدام نمى‌توانند تحمل پنهان خروش ضجه‏‌هاى على را از غیبت هواى حوالى تو بگیرند؛ با این همه على باید زائران کوچک رنگ‌پریده بغض و اشک تو را به سکون و آرامش بخواند. فصلى تازه بر اولاد آفتاب در حال آغاز شدن است و على اندیشه‏‌اى جز تحقق وصیت تو در سر ندارد... «اى اباالحسن در نماز خواندن بر جنازه دختر رسول خدا(ص) بر ما سبقت نگیرى.»

خواب رنگین کمانى تو، اجابت شده است پدر با آغوش باز در انتظار رسیدن تو بود و اکنون او از مسیر آسمان، بغض‏‌هاى على را با بافه‌‏هاى اندوه عرش تقسیم مى‏‌کند. على، کار غسل تو را تمام کرده است؛ با دردهایى از دیدار زخم‏‌هاى تازه تو تازه‌‏تر؛ در شبانه‏‌اى که از جهات کشف‌ناشده وصیت تو کسى خبر ندارد و همه در انتظار صبحى هستند که مى‏ آید و مى‏‌آیند تا بر پیکره تو نماز بگذارند که ندایى از آسمان، على را به خود مى‌‏آورد: «اى على! کودکانت را از روى بدن مادر بلند کن که فرشتگان آسمان را به گریه انداخته ‏اند.»

على چشم به فرشتگانى که خیره بر معجزه دست‏‌هاى تواند، کودکانت را از آغوش تو جدا مى‌‏کند و بى‏ صداتر از سکوت، با شیعیان اندکش، سلمان، عمار، ابوذر، مقداد و ... بر تو نماز مى‌‏گذارد و با شانه‏‌هایى بى‌‏پرهیز از هق هق گنگ این دقیقه‏‌هاى رو به قیامت، تو را به دست‌‏هاى منتظر خاک مى‏‌سپارد: «اى زمین! امانت خود را به تو سپردم این دختر رسول خداست. اى صدیقه! تو را نزد کسى راهى کردم که از من بر تو سزاوارتر و شایسته‏‌تر است و راضى شدم براى تو آنچه راکه خداى تعالى براى تو راضى شده است.»

خاتون | ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۸
۰۳ فروردين۱۰:۴۵

به نام حضرت باران

اسماء خواجه زاده

آسمان مشرف بر نشانی خانه ماه، هی هی ابرها را بالای سر شهر ساکت مدینه تماشا می‌کند. غلغل مراثی مانده در گلوی پرندگان زائر قبر پدرت، با صدای هق هق بغض‌های تو یکی شده است. دریچه‌ای رو به خلوتِ معلقِ آشنایی آسمان باز است و تو در صبوری گمان دقیقه‌های این همه روز بدون پیامبر، دلتنگ شنیدن حنجره‌ای هستی که آن روزها را از خطور خیال تو به کوچه‌های شهر بکشاند؛ دلتنگ انتشار معطر اذان بلال از بلندای مسجد پیامبر!

کسی نیست که نداند بلال پس از پیامبر در گرو عهدی که با خود بسته است دیگر اذان نخواهد گفت؛ اما آشوب آنچه تو خواسته‌ای حنجره مؤذن پیامبر را از حصار خاموشی بیرون آورده است و رویای فلق نشین گام‌های پیامبر، تکرار شده است: «اللّه اکبر» همه در چرخشِ بهتی غریب، زمزمه می‌کنند بلال اذان می‌گوید! باد، رسول حیرانی انتشار صدایی است که به اجابت دلتنگی تو دقیقه ها را از نظم بازداشته است: «اشهد أنّ محمدا رسول اللّه» نه در تو توان التهابی بیشتر هست و نه در بلال طاقت ادامه دادن اذان، که به اشاره ای اهتزاز ستاره را از مسجد پیامبر نادیده می‌گیرد و در رنج اندوهی مضطرب بر جان تو، مأذنه را ترک می‌کند. باز هم تو در میان تمام شهر منعکس شده‌ای؛ در تعبیر جاودانه چشم‌هایی که هر نفس، باران‌خیزِ فراق پیامبرند!

خاتون | ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۴۵
۰۳ فروردين۱۰:۳۹

به نام حضرت باران

اسماء خواجه زاده

پریشانی، ترجمان بضاعت زبانی است که در لکنت گنگ واژه‌ها، به دنبال صدایی می‌گردد تا بتواند در مقابل ثقل صبور آنچه تو گفته‌ای، از ازدحام این جمعیت منتظر بگریزد؛ اما باز هم به رها کردن خلافت و پس دادن آنچه حق تو و علی است راضی نمی‌شود.

«ای دختر رسول خدا! به درستی که پدرت بر مؤمنین عطوف و کریم و رئوف و رحیم بود و بر کافران عذاب و عقاب عظیم! پدرت، شوهر تو را بر هر دوستی و خویشی برتری داد و شوهر تو نیز پدرت را در هر کار بزرگی مساعدت کرد. شما را دوست نمی دارد مگر هر سعادتمندی و دشمن نمی‌دارد مگر هر بدکاری؛ زیرا که شما خاندان پاک رسول خدائید و تو ای برگزیده زنان و دختر برترین پیامبران! در گفتارت راستگویی و در عقل فراوانت بر دیگران پیشقدمی.

به خدا قسم من قدمی از رای رسول خدا فراتر نگذاشتم و جز به اذن او اقدام نکردم. من از پیامبر خدا شنیدم که می‌فرماید ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمی گذاریم؛ ما فقط حکمت و علم و نبوت به ارث می گذاریم. و ما آنچه تو در طلب آن هستی در مصرف خرید اسب و اسلحه قرار دادیم تا مسلمانان با آن جهاد کنند و این کار را به اتفاق همه مسلمانان نمودم و در رای و نظری که نزدم بود مستبدانه عمل نکردم. ایا تو می پسندی که من در این موضوع خلاف گفته پدرت عمل نمایم؟»

خاتون | ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۳۹