اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

روزگـاری، کلمات، زبان بودند؛
اکنون سکــوت... .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترجمه رمان عربی» ثبت شده است

۰۳ مرداد۱۲:۰۴

ـ کتاب «سبیلیات» نوشته فهد اسماعیل نویسنده کویتی با ترجمه اسماء خواجه زاده توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ و روانه باز نشر شد.

جنگ پدیده‌ای است بی‌رحم و جان‌فرسا که وقتی به جایی هجوم بیاورد، هر کس به تناسب داشته‌های خویش، از آن زخم می‌خورد و سهم برمی‌دارد. جنگ هشت ساله ایران و عراق، با توجه به طولانی بودن مدت آن، حادثه‌ای است که برای هر یک از طرفین، تبعات بی‌شماری به همراه داشته که برخی از این تبعات، در کتاب‌های مختلف دوران دفاع مقدس جلوه‌گر شده و خواهد شد.

کتاب «سبیلیات» به سرنوشت «ام‌قاسم» و تماشای جنگ از زاویه نگاه او اختصاص دارد؛ او که به همراه همسر و فرزندان و نوه‌هایش در «سبیلیات» زندگی می‌کند، به دستور ارتش وقت عراق، مجبور به جلای وطن و گریز به مناطق امن در حوالی نجف می‌شود.

قرار است این دوری بیش از سه ماه به طول نینجامد اما پس از مدتی زیست در این ناحیه و طولانی‌تر شدن مدت موعود، ام‌قاسم تاب دوری از وطن را نمی‌آورد و شبانه و به دور از چشم فرزندان و نوه‌ها، بار دیگر، مسیر رفته را به همراهی الاغشان، «قدم‌خیر» باز می‌گردد تا سرنوشت محتوم خویش را، هر چه که هست، در وطنی که خانه آبا و اجدادی اوست، جستجو کند.

این سومین اثر ترجمه پس از «کلیدها» و «من پناهنده نیستم» است که توسط نشر شهرستان ادب عرضه می‌شود. فهد اسماعیل پایه‌گذار رمان و شخصیت پیشروی ادبیات داستانی در کویت است که ۴۱ اثر چاپ‌شده دارد. خوانش سبیلیات، بویژه برای کسانی که طالب روایاتی از منظرهایی تازه به جنگ ایران و عراق‌اند، می‌تواند جذابیت‌های خاص خود را داشته باشد.

کتاب «سبیلیات» با ۱۸۴ صفحه منتشر شده است.

خاتون | ۰۳ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۴
۰۹ آذر۰۹:۲۰

کتاب «اسطوره‌های عشق»؛ نوشته کمال ‌السید نویسنده عراقی با ترجمه اسماء خواجه‌زاده به همت انتشارات «راه یار» چاپ و روانه بازار نشر شد.


کتاب «اسطوره‌های عشق»؛ نوشته کمال‌السید نویسنده عراقی با ترجمه اسماء خواجه‌زاده و به همت انتشارات «راه یار» چاپ و روانه بازار نشر شد. این کتاب، داستانی براساس زندگی خانم میسون غازی، از بانوان شهید جریان اسلامی مبارزه در سال‌های حکومت صدام حسین و حزب بعث در عراق است.

در مقدمه «اسطوره‌های عشق»، در معرفی کتاب چنین آمده است: «کشور عراق، قرن بیستم را با جنگ جهانی اول، اشغال انگلیسی‌ها و قیام 1920 میلادی معروف به «ثورة العشرین» آغاز کرد؛ انقلابی که گرچه ظاهراً به شکست انجامید، ولی پر از حماسه مردم عراق در برابر استعمارگران انگلیسی بود...

در سال 2003 میلادی با سقوط صدام حسین، راه برای معرفی شهدای عراقی - که در طول سال‌های حکومت بعثی در برابر آن رژیم ایستادگی می‌کردند - باز شد و با خروج اسناد از دستگاه‌های اطلاعاتی و استخباراتی رژیم بعث و همچنین با بازشدن قفل زبان‌هایی که از ترس رژیم سخن نمی‌گفتند، کتاب‌های متعددی درباره این شهدا نوشته شد؛ کتابی که در دست شماست، رمانی الهام گرفته از همین اسناد و خاطرات جمع‌آوری شده پس از سقوط صدام است.

«على العراقی» و همسرش «فاطمه العراقی» که سال‌ها در زندان‌های رژیم بعث بوده‌اند، پس از سقوط صدام، کتابی با عنوان مذکرات سجینه (خاطران زنان زندانی منتشر می‌کنند که در آن، سرنوشت ده‌ها زندانی زن عراقی - که در زندان‌های مخوف صدام محبوس بودند و بعدها اعدام شدند - معرفی و داستان آنها را با استفاده از اسناد و روایت شهود بیان می‌کنند.

شهیده «میسون غازی»، یکی از این زنان زندانی دوران حکومت صدام است که مدتی پس از حبس، اعدام می‌شود، «کمال السید» نویسنده عراقی، «اسطوره‌های عشق» را با الهام از خاطرات و اسناد منتشر شده درباره این بانوی شهید نگاشته است.»

نکته مهم‌تر در این کتاب آن است که بسیاری از حوادث اجتماعی را که جامعه عراق و به ویژه جامعه شیعی عراق را شکل داده، به خواننده معرفی می‌کند. چگونگی برخورد با نحله‌ها، اثرات مدرنیته و نوگرایی در کنار بعثی‌گرایی و اعتماد و اعتقاد به اصول مذهبی و دینی و قیام علیه ظلم و ستم حزب بعث، با وجود خفقان آن دوران جامعه شیعی عراقی کم‌و‌بیش در این کتاب، در قالب داستانی مؤثر معرفی شده است.

در پشت جلد این کتاب نیز این‌طور می‌خوانیم: «بدنش دوباره به شدت تکان خورد، از شدت درد وحشتناک، فریاد می‌کشید و فریادهایش به دیوارهای بی‌رحم می‌خورد، مثل کبوتری بی‌گناه میان دندان‌های گرگ اسیر بود. چشم‌های نگهبان اشک‌آلود شد. شاید برای اولین بار، سنگ از قطرهای آب می‌شکافت، افسر اعدام هم تحت‌تأثیر قرار گرفته بود، اما نماینده قصر با عصبانیت زوزه می‌کشید و به لیوان اشاره می‌کرد: زنده‌باد صدام... میسون تمام توانش را جمع کرد تا شکست سختی به درندگان بعث بدهد. او می‌دانست آنها تا چه حد از رهبر فاتحی که طاغوت سرزمینش را سرنگون کرده، کینه دارند. تمام رمق زندگی‌اش را جمع کرد و فریاد زد: زنده باد خمینی.»

کتاب «اسطوره‌های عشق» که به همت واحد بین‌الملل دفتر مطالعات جبهه فرهنگی و توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده؛ در 384صفحه، شمارگان 1000نسخه و قیمت 45هزار تومان روانه بازار نشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه آن، علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub و یا سایت vaketab.ir مراجعه کنند.

 

منبع: + و + و +

خاتون | ۰۹ آذر ۹۹ ، ۰۹:۲۰
۱۰ مهر۱۶:۱۹

یادداشتی از مریم رحیمی‌پور

 

من پناهنده نیستم رضوی عاشور ترجمه اسماء خواجه زاده

به گزارش مشرق: «من پناهنده نیستم» داستانِ زندگی رقیه از اهالی طنطوره، روستایی در نزدیکی شهر حیفاِ فلسطین، است. درست مثل رمان‌های زنانه دفاع مقدس. دختری شاد و بی‌خبر از اطراف که در دنیای خودش سیر می‌کند و حوادثی که برای دیگران اهمیت دارد، برای او فقط هاله‌هایی از واقعیت‌اند. تا اینکه عظمت اتفاقات، حبابِ دنیای دخترانه او را می‌شکند. «حیفا» در دو روز سقوط می‌کند و یهودی‌ها روستا به روستا را جلو می‌آیند و عاقبت به طنطوره می‌رسند. رقیه و مادرش ناچار می‌شوند وسایلشان را بردارند و روستا را ترک کنند، اما به در خانه قفلی بزرگ می‌زنند که تا برگشتن آن‌ها کسی واردش نشود.

«رضوی عاشور» _بانوی نویسنده فلسطینی_ داستان را از زبان «رقیه» روایت می‌کند. چون رقیه به اصرار پسرش «حسن» خاطراتش را می‌نویسد، داستان نظمی مشابه نظم خاطره‌نویسی دارد. رقیه گاهی از 1948 و 13 سالگی‌اش در طنطوره به 70 سالگی‌اش در کانادا سرک می‌کشد و همین جلو و عقب شدن ها باعث می‌شود که یک‌نواختی قصه از بین برود. نکته مثبت اینجاست که او فقط از حوادث و درگیری‌ها حرف نمی‌زند. در مورد خوراکی‌های محلی‌شان می‌نویسد، در مورد نویسنده‌ای که دوستش داشته صحبت می‌کند، از کاریکاتوریست معروف «ناجی علی» حرف می‌زند و حتی جزییات گلدوزی لباس‌های زنانِ فلسطینی را می‌گوید و همه‌ی این موارد به طریقی در بطن داستان گنجانده می‌شود که جدای آن تصور نشود. همین ترکیبِ عناصر فرهنگی فلسطین در کنار حوادث سیاسی و نظامی آن باعث می‌شود که خواننده بیشتر با شخصیت‌ها و فلسطین احساس نزدیکی کند. 

«من پناهنده نیستم»، و همه‌ی رمان‌هایی از این دست، حلقه‌ی مفقوده ما با همه‌‌ی مسائل مربوط به فلسطین است. ما تاریخ فلسطین را از اعلامیه بالفور تا جنگ‌های غزه در کتاب‌های تاریخ خوانده و در گزارش‌های خبری دیده‌ایم. بارها و بارها در راهپیمایی روز قدس شرکت کرده‌ایم، کالای اسراییلی نخریده‌ایم و با تمام وجود از اسراییل آدم‌کش متنفر بوده‌ایم. اما هیچ‌وقت و از نزدیک احساس نکرده‌ایم که چرا؟ فلسطین برای ما سرزمینی عزیز بود، اما تصویر واضحی از آن نداشتیم. کتاب‌های تاریخ و حتی تصاویر تلویزیون و اخبار باعث نمی‌شود با این سرزمین احساس نزدیکی کنیم و این اولین و مهم‌ترین دلیلی است که ما را مجاب می‌کند سراغِ رمان‌های مربوط به حوادث فلسطین برویم. 

«من پناهنده نیستم» باعث می‌شود شما در کشتار 1948 در کنار رقیه 13 ساله باشید، با او و بقیه آوارگان سرزمین مادری خود را ترک کنید و به لبنان بروید، به اردوگاه‌های پناهندگی سرک بکشید، کشتار صبرا و شتیلا را از نزدیک ببینید و برخوردهایی که با یک پناهنده فلسطینی می‌شود را از نزدیک احساس کنید و در آخر با تمام وجود درک کنید که مقاومت لبنان چرا برای مسلمانان تا این اندازه عزیز و برای طرفداران اسراییل تا این اندازه منفور است.

اسم‌ها و تاریخ‌هایی که تا پیش از این برایمان معنای دقیق نداشتند با خواندن این کتاب مفهوم پیدا می‌کنند. «صیدا همان شهری‌است که عموی رقیه در آن ساکن شده بود»، «1982 همان سالی‌ست که به جنوب لبنان حمله شد و همسر رقیه، با نوزادی یتیم به خانه آمد.» و همه‌ی آنچه در کتاب‌های تاریخ خوانده‌ایم با داستان نظم پیدا می‌کند و پشت سرهم قرار می‌گیرد. همان طور که تاریخ دفاع مقدس در ذهن ما با رمان‌هایی که خوانده‌ایم نظم پیدا کرده است. متولدین دهه هفتاد و هشتاد و به طور کلی سال‌های پس از جنگ با خواندن رمان‌های دفاع مقدس به فضای جبهه و سال‌های دهه شصت نزدیک شده‌اند. حتی این قدر که انگار در آن سال‌ها زندگی کرده‌اند. ما با رمان‌های دفاع مقدس آبادان و اهواز و خرمشهر و ... قبل از انقلاب را شناخته‌ایم. اولین حمله‌ی دشمن را به خاک کشورمان تجربه کرده‌ایم و در کنار قهرمانان داستان جنگیده‌ایم. داستان و ادبیات باعث شده دفاع مقدس را نه حادثه‌ای در گذشته که خاطره‌ای از زندگی خودمان بدانیم. اما چرا تابحال این اتفاق در مورد اشغال فلسطین نیفتاده است؟ چرا رمان‌ها و خاطراتِ مربوط به فلسطین را برای جوانان و نوجوانان پررنگ نکرده‌ایم تا با «رقیه» و رقیه‌ها همراه شوند از نزدیک احساس کنند که چرا باید از اسراییل متنفر باشند؟ و با رقیه‌ها همراه شوند که بدون هیچ گناهی در کودکی از سرزمین مادری خود جدا شده‌اند و تا همیشه کلیدِ آن را به گردنشان نگه آویخته‌اند.

«بله این جا خانه هفتم و آخر خواهد بود. بین خواب و بیداری از رختخواب بلند می‌شوم و می‌نشینم. با انگشت‌های دست می‌شمارم: خانه‌مان در روستا. خانه عمویم ابوامین در صیدای قدیم. خانه‌ی زندگی مشترک با امین آن هم در صیدا. خانه‌ی بیروت. بعد ابوظبی. بعد اسکندریه. خانه‌ی هفتم آن‌جا در صیدا خواهد بود. کنارِ در. عدد هفت را دوست دارم. باشد که خیر باشد. کلیدهای تو گردنم و هدیه عبِد را حس می‌کنم....»
 
گفتنی‌ست این کتاب سال گذشته با ترجمه اسماء خواجه‌زاده و توسط انتشارات شهرستان ادب راهی بازار کتاب شده است.

 

لینک در مشرق

لینک در شهرستان ادب

خاتون | ۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۶:۱۹
۲۷ شهریور۱۱:۳۴

ـ

حمید نورشمسی 

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «من پناهنده نیستم» اثری است درباره زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره - روستایی ساحلی است که در ۴۹ کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین - را به تصویر که به علت حمله اسرائیلی ها از سرزمین خود کوچ می‌کنند. این اثر را رضوی عاشور داستان نویس و رمان نویس و منتقد ادبی و استاد دانشگاه مصری تالیف کرده و انتشارات موسسه شهرستان ادب آن را با ترجمه اسماء خواجه زاده منتشر کرده است. محمدقائم خانی نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی که در ادامه می‌خوانیم به این اثر نگاهی انداخته است.

 

«من پناهنده نیستم»، رمانی درباره «یک پناهنده آواره» نیست، رمانی است درباره «پناهندگی» و «آوارگی». چطور می شود چنین کاری کرد؟ با حرافی درباره این دو مفهوم؟ نه، با همان راه همیشگی نوشتن رمان. یعنی شخصیت پردازی و فضاسازی و غیره، یعنی با همان مصالحی که یک نویسنده معمولی می تواند درباره «یک پناهنده آواره» بنویسد. دقیقاً همان جاست که عیار کار مشخص می شود. یک نوشته تا سطح رمانی درباره خود «پناهندگی» و «آوراگی» بالا می آید و بسیاری از پرداختن درست به «یک پناهنده آواره» هم در می مانند. اما نشانه های این فراروی چیست؟ رضوی عاشور چطور چنین کاری کرده است؟

قبل از پرداختن به این مسأله، باید جواب این را پیدا کنیم که نویسنده چطور «من پناهنده نیستم» را از سطح کتاب ثبت وقایع خارج کرده و رمانی نوشته که در آن وقایع سال ۱۹۴۸ فلسطین تا آزادسازی جنوب لبنان روایت شده است؟ مگر نه اینکه پشت هم چیدن حوادثی که از اشغال فلسطین شروع شده تا نبردهای اخیر، گزارشی تاریخی است و نه رمان؟ و انتخاب یک زاویه دید یا هر چیز دیگر نمی تواند آن را به رمان تبدیل کند؟ بله، درست است و همین طور است. «من پناهنده نیستم» رمان است نه به خاطر اینکه روایت، از زبان رقیه‌نامی بیان می شود که در کودکی آواره شده و سال ها به عنوان پناهنده در لبنان رشد کرده است. این کتاب رمان است چون رقیه یکتاست و نمونه ای از آوارگان و پناهندگان نیست. این نگاه خاص در همه رمان وجود دارد. به عنوان مثال، به توصیف او از یک زن در برابر حادثه ای سهمگین توجه کنید، که چقدر خاص و یگانه است: «فندک را آوردم و سیگارش را روشن کردم. آرام سیگارش را کشید. با اینکه دفعه اولش بود، نه سرفه کرد و نه عضلات صورتش تغییری کرد. ایستادم و دست خاله را نگاه کردم که سیگار را گوشه لبش می گذاشت، پک می زد، بعد دستش را بر می داشت و طوری دود را از سوراخ های بینی بیرون می داد که انگار سال هاست سیگار می کشد. تهجب کردم و خنده ام گرفت. گفتم: «می‌خواهی برایت یک پاکت سیگار بخرم!؟»

رقیه مسائل خودش را دارد و به صورت ویژه ای به آن مسائل می پردازد. این نگاه و کنش اوست که از بقیه متمایزش می کند و به عنوان یک شخصیت در برابر مخاطب قرار می‌دهد. دقیقاً همین عامل هم هست که باعث شده این رمان از سطح «پناهندگی رقیه» فراتر برود و خود «پناهندگی» را روایت کند. اگر مسأله رقیه از ابتدا تا انتها نالیدن از درد آوارگی و پناهندگی بود، و حتی اگر به آرزوی آزادسازی قدس خشنود بود، «من پناهنده نیستم» رمانی درباره «یک پناهنده آواره» باقی می ماند، اما رقیه در این چهارچوب ها نمی ماند و چون پرسش گری خستگی ناپذیر، تمام اطرافیان را به چالش می کشد. اینجاست که نویسنده می تواند رمان را به چنان سطحی برساند.

با آغاز آوارگی رقیه، سفر درونی او هم شروع می شود. او تنها از خطر کشته شدن در حمله صهیونیست‌ها به زادگاهش فرار نمی کند، بلکه از همه عناصری که هویت او را می ساخته اند هم فرار می کند. رقیه، در همان سن کم، عوامل شکست و پیروزی را پیش روی ما قرار می دهد و اصل نبرد را به چالش می کشد. از هیمن جا باید گفت که رقیه، تنها از نیروی ویرانگری که در زادگاهش به آنها یورش برده فرار نمی کند، بلکه دردرون خویش از اصل ویرانی می گریزد. او نمی خواهد شکست خورده باشد و مقهور نیروی تخریب گر عالم بشود. از همان ابتدا کار سطح بالای خود را نشان می دهد و مسأله، در ابعادی بسیار بزرگ مطرح می شود. به همین دلیل رمان با خروج او از لبنان تمام نمی شود، چون او مسأله را به سطحی رسانده که در دبی و مصر هم قابل پیگیری است. خانواده او، به علت تصحیلات بالا موقعیتی دارند که می توانند از آن جغرافیا بگریزند و زندگی نوینی در نقاط امن جهان عرب برپا کنند. اما رقیه اینجا را اتمام کار، یعنی نقطه پیروزی نمی بیند. از نظر او، مهاجرت خانواده کاملاً در ادامه پناهندگی است و تمام هویت پیشین آنها را به چالش می کشد. آنها پناهنده هایی هستند به دنیای جدید، که از گذشته و بودن پیشین خویش فرار کرده اند. برای همین، مسائل جدیدی برای رقیه به عنوان مادر مطرح می شود که جنگ را به حوزه های جدیدی می برد. در صحنه ای دختر کوچک رقیه، خود او و پسر کوچکش (که از خواهر بسیار بزرگتر است) حضور دارند. دختر خاطره ای را نقل می کند و مادر از دغدغه های آن روزش صحبت می کند:

«در اتاق گلویم را گرفت و کتکم زد… درس اخلاق و تاریخ و جغرافیا و شجره خانوادگی؛ که پدرت این طور بود… پدربزرگت ابوصادق این طور بود… برادرهایت فلان طور و جدت ابوامین آن طور بود… باید بدانی ما فلسطینی هستیم. پناهنده ایم. اهل اردوگاهیم. و… و… مامان چکار کرده ام؟ گفت دیده من با آن زن سریلانکاییِ زحمت‌کش از بالا حرف می زنم و دارم مثل دختران خلیجی رفتار می کنم. و اگر قرار است زندگی در اینجا از من چیزی شبیه این دخترها بسازد، به لبنان بر می‌گردیم. به صیدا، و در عین الحلوه زندگی می کنیم و اردوگاه یادم می دهد چه کسی هستم. این حرف بزرگی بود عبِد. خواهرت همین جور زل زده بود و نمی فهمید چرا مادرش تا این حد از دستش عصبانی است. من دوازده سالم بود. اصل جرم را نمی‌دانستم و او دادگاه تشکیل داده بود و در جایگاه مدعی و قاضی به آن رسیدگی می کرد.»

حرفش را قطع کردم.

«این قدر اغراق نکن. من فقط حواست را جمع کردم که داری به مدل زندگی ای سر می خوری که متعلق به آن نیستیم و نباید به آن وابسته باشیم. جزئیات را یادم نیست اما یادم هست شنیدم تو با لحن دستوری با سومانا حرف زدی. ترسیدم و تمام آن شب را بیدار بودم.»

آن سفر درونی از ویرانی به آبادانی که فراری از سر اضطرار است، به سفری درونی برای کل خانواده تبدیل می شود که در دنیای بیرونی به ظاهر امن نیز همچنان ادامه دارد. فرار خانواده از فروپاشی که ویرانی بزرگتر آنهاست، در بزنگاه های تصمیم گیری در دنیای جدید خود را نشان می دهد. اگر یک روز هدف حفظ جان بود در هجمه بمب ها، روز دیگر هدف حفظ هویت است در هجوم ساختارها و هنجارهای دنیای جدید. رقیه به عنوان مادری که پناه خانواده است، ویرانی بزرگتری را می بیند که بسیار مهیب تر از ویرانی اول، و به نوعی اصل و اساس آن است. این جاست که به عنوان هشداردهنده، سعی میک ند نگاه ها را متوجه چیزی بکند که در صورتی جذاب پنهان شده و هیچ چیزی از فلسطین نیمه اول قرن بیستم نگذاشته است. در فصلی که به شرح خلاصه رمانی درباره یک ناو آمریکایی می پردازد، همه پرده ها را کنار می زند و بنیاد خونین زندگی جدید را نشان می دهد. اما با همه این، او ناامید نیست و مسأله را اینجا رها نمی کند. دنیا برای او سیاه سیاه نیست، او نوری می بیند که در سال ۲۰۰۰ به پیروزی جبهه مقاومت بر اسرائیل منجر شده. نوری که توان بیرون راندن صهیونیست ها از جنوب لبنان را دارد. او در سن هفتا دسالگی، به آبادی بعد از ویرانی می اندیشد و امیدوار است. توصیف نویسنده از مواجهه رقیه با خبر پیروزی حزب الله بر اسرائیل، نشان از عمق مواجهه او با مسأله خاورمیانه است:

عجیب است. این همه اشک از کجا آمده؟ چرا اشک ها به غم و غصه وابسته اند؟ پس اشک های شادی چه؟ نه، نه غم و نه شادی. چیزی بزرگتر است. عمیق تر. پیچیده تر. مثل نگاهت وقتی نوزادی را که همین الآن از تو خارج شده به دست می گیرند. تو خسته و شاید معلق میان مرگ و زندگی با ضعف نگاه می کنی و اشک از چشمهایت جاری می شود. اشکی که نه اشک غم است، نه شادی، بلکه… بلکه چه؟ بالاتر از آن است که با کلمه توصیفش کنم. شاید سرچشمه ای است از یک جای پیچیده درون جسم یا روح یا زمین، مثل سرچشمه غار شرق روستایمان. مادرم می گوید، آب آن مثل آب کوثر گواراست. آب کوثر چیست مادر؟ می گوید، رودخانه ای در بهشت است. عجیب است. چطور طعم رودخانه بهشت را می داند؟ یعنی قبلاً آن را دیده؟

مخاطب در نقطه ای رها می شود که باید برگردد به اصل مسأله فلسطین و اسرائیل، و به ابعاد پیچیده و پنهان آن فکر کند. اینها نشانه پیروزی یک نویسنده در اثر خویش است.

 

لینک خبر: اینجا کلیک کنید.

 

خاتون | ۲۷ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۴
۱۳ خرداد۱۱:۵۸

ـ

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، رمان «آن دختر یهودی» که نشر کتابستان معرفت آن را ترجمه و منتشر کرده به چاپ دوم رسید.

این کتاب، داستان زندگی انسان‌هایی با ادیان مختلف (اسلام، یهودیت، مسیحیت) است که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.

جزئیات دینی و سیاسی فراوان و بسیاری از ابعاد ذهنی صاحبان این دیانت‌ها به شیوه‌ای روان ضمن داستانی عاشقانه پیش روی خواننده قرار گرفته تا او با اشتیاق و امید و شوق شناخت بیشتری از جریان حوادث پیدا کند.

 

در دل یک محله‌ یهودی‌نشین در جنوب تونس دختر مسلمان یتیمی در خانواده‌ای یهودی بزرگ شده و زندگی می‌کند. در دل شهر قدیمی قانا در جنوب لبنان نیز هیاهویی دور از انتظار در زندگی ندی، دختر یهودی به وجود می‌آید. پدر این دختر مسلمان است و به دنبال حادثه‌ای او با جوانی مسلمان از رزمندگان مقاومت نامزد می‌شود.

زندگی این دو دختر به دنبال حوادثی از مسیر همیشگی خارج شده و به سوی سرنوشت حرکت می‌کند. رمان برگرفته از یک داستان واقعی است و جزء پرفروش‌ترین رمان‌های عربی به شمار می‌آید.

چاپ دوم رمان «آن دختر یهودی» اثر خوله حمدی با ترجمه اسماء خواجه‌زاده از سوی نشر کتابستان معرفت در ۳۸۲ صفحه با قیمت ۳۹ هزار تومان روانه کتابفروشی‌ها شده است.

لینک خبر: اینجا کلیک کنید

خاتون | ۱۳ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۸
۱۷ ارديبهشت۱۱:۴۸

ـ

حمید نورشمسی

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «آن دختر یهودی» به قلم خوله حمدی نویسنده تونسی و استاد دانشگاه فناوری اطلاعات در دانشگاه ملک سعود ریاض نوشته شده است.

رمان ان دختر یهودی ترجمه اسماء خواجه زاده

داستان این رمان روایتی عاشقانه در دلدادگی یک دختر یهودی و پسری مسلمان است که فرجامی تراژیک دارد.

حمدی در مقدمه خود بر این رمان عنوان کرده است که شخصیت اصلی این رمان با عنوان «ندی» وجودی حقیقی دارد. وی در این زمینه می‌نویسد: با ندی، شخصیت اصلی رمان در تالار گفتگوی اینترنتی آشنا شدم. وقتی داستانش را تعریف می‌کرد گریه‌ام می‌گرفت. برای همین از انجمن بیرون زدم اما داستانش مرا رها نکرد. مدتی بعد ایده رمان در ذهنم شکل گرفت و از طریق ایمیل و تلفن با او تماس برقرار کردم و جزئیات بیشتری خواستم و مدت‌ها با هم صحبت کردیم. من از این صحبت‌ها با جامعه بسته یهودی و یهودیان عرب آشنا شدم اما در کنار این با مساله دیگری که اصلاً به ذهنم خطور نمی‌کرد هم آشنا شدم؛ با مقاومت در جنوب لبنان، با عشق و جنگ و مخصوصاً ایمان

این رمان از پرفروش‌ترین رمان‌های عربی معاصر است و تاکنون ۴۷ نوبت تجدید چاپ شده است. ترجمه فارسی این رمان را اسماء خواجه زاده انجام داده است.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

خاتون | ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۴۸
۰۴ ارديبهشت۱۴:۴۲

ـ

ه گزارش مشرق، رمان «آن دختر یهودی» منتشر شد.

این کتاب، داستان زندگی انسان‌هایی با ادیان مختلف (اسلام، یهودیت، مسیحیت) است که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.

جزییات دینی و سیاسی فراوان و بسیاری از ابعاد ذهنی صاحبان این دیانت‌ها به شیوه‌ای روان ضمن داستانی عاشقانه پیش روی خواننده قرار گرفته تا او با اشتیاق و امید و شوق شناخت بیشتری از جریان حوادث پیدا کند.

رمان آن دختر یهودی ترجمه اسماء خواجه زاده

در دل یک محله‌ی یهودی‌نشین در جنوب تونس دختر مسلمان یتیمی در خانواده‌ای یهودی بزرگ شده و زندگی می‌کند. در دل شهر قدیمی قانا در جنوب لبنان نیز هیاهویی دور از انتظار در زندگی ندی، دختر یهودی به وجود می‌آید. پدر این دختر مسلمان است و به دنبال حادثه‌ای او با جوانی مسلمان از رزمندگان مقاومت نامزد می‌شود.

زندگی این دو دختر به دنبال حوادثی از مسیر همیشگی خارج شده و به سوی سرنوشت حرکت می‌کند. رمان برگرفته از یک داستان واقعی است و جزء پرفروش‌ترین رمان‌های عربی به شمار می‌آید.

این کتاب ۳۸۲ صفحه دارد و ۳۹,۰۰۰ تومان قیمتگذاری شده است.

 

خبرگزاری مشرق، خبرگزاری تسنیم

خاتون | ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۲