به نام حضرت باران
شعر: امام حسن مجتبی علیهالسلام
برگردان: اسماء خواجه زاده
1. قل للمقیم بغیر دار إقامةٍ حان الرحیل فودّع الأحبابا
2. انّ الذین لقیتهم وصحبتهم صاروا جمیعاً فی القبور ترابا
::
::
به نام حضرت باران
شعر: امام حسن مجتبی علیهالسلام
برگردان: اسماء خواجه زاده
1. قل للمقیم بغیر دار إقامةٍ حان الرحیل فودّع الأحبابا
2. انّ الذین لقیتهم وصحبتهم صاروا جمیعاً فی القبور ترابا
::
::
به نام حضرت باران
محمود درویش
برگردان: اسماء خواجه زاده
یوماً ما قلنا لن نفترق إلا بالموت…
تأخر الموت و افترقنا..
::
::
به نام حضرت باران
از: شهرزاد الخلیج (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده
عندما یحب الرجل المرأة بصمت ..
یخسر کل شیء حتى هی...
وعندما تحب المرأة الرجل بصوت..
تخسر کل شیء حتى هو!
ففی الحب الصمت جریمة الرجل
والصوت جریمة المرأة...
::
::
به نام حضرت باران
از کتاب: اعلنت علیک الحب/ غاده السمان
برگردان: اسماء خواجه زاده
مهما هددنی الغد بالفراق
و وقف لی المستقبل بالمرصاد
متوعداً بشتاء أحزان طویل...
سأظل أحبک...
و کل صباح أقول لک
أنا لک...
::
به نام حضرت باران
شعر: نزار قبانی
برگردان: اسماء خواجه زاده
کلّ ما یشغل بالی یا حبیبه..
أن تکونی انت فی خیر...
و عیناک بخیر...
::
به نام حضرت باران
نزار قبانی
برگردان: اسماء خواجه زاده
یا وطنی الحزین
حوّلتَنی بلحظةٍ
من شاعرٍ یکتبُ الحبَّ والحنین
لشاعرٍ یکتبُ بالسکین...
::
به نام حضرت باران
از قصیده: امرأة بلا سواحل/ سعاد الصباح
برگردان: اسماء خواجه زاده
یاسیِّدی:
سوف أظلُّ دائما ً أُقاتِلْ
من أجل ِأنْ تنتصِرَ الحیاةْ
وتورِق الأشجارُ فی الغاباتْ
ویدخل الحبُّ إلى منازل ِ الأمواتْ
لاشیء غیر ُ الحُبُّ..
یستطیعُ أن یحرک الأمواتْ…
::
::
به نام حضرت باران
از کتاب: حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء/ حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی
برگردان: اسماء خواجه زاده
روایاتی که تحت این عنوان نقل میشود، از جمله روایاتی است که در کتب اهل سنت درباره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده است (تنها ترجمه روایات ـ بدون تعلیق یا حاشیه ـ قرار میگیرد).
4/ عبد الله بن محمد بن عثمان واسطی از یعقوب بن ابراهیم بن عباد ابن العوام از عمرو بن عون از هشام از یونس از حسن از انس روایت میکند: رسول خدا (ص) فرمود: چه چیز برای زنان بهتر است؟ ما ندانستیم چه جوابی بدهیم. پس علی نزد فاطمه رفت و فاطمه جواب آن را گفت و به علی گفت: برای زنان بهتر است که مردی را نبینند و مردان آنان را نبینند. علی بازگشت و این پاسخ را برای پیامبر (ص) نقل کرد. پیامبر به علی فرمود: چه کسی این را به تو یاد داد؟ گفت: فاطمه. پیامبر فرمود: «به راستی که فاطمه پاره تن من است». سعید بن مسیب روایتی مانند این روایت را از علی نقل کرده است.
به نام حضرت باران
از کتاب: حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء/ حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی
برگردان: اسماء خواجه زاده
روایاتی که تحت این عنوان نقل میشود، از جمله روایاتی است که در کتب اهل سنت درباره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده است (تنها ترجمه روایات ـ بدون تعلیق یا حاشیه ـ قرار میگیرد).
کتاب حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، متوفی 430 هـ ق. جزء دوم، شماره 133، صفحه 39
حدیث (1)
عبدالله بن جعفر از یونس به حبیب از ابوداود از ابوعوانه از فراس بن یحیی از شعبی از مسروق برای ما چنین روایت نقل کرد که: عایشه گفت: زمانی که پیامبر (ص) بیمار بود و در اثر آن بیماری از دنیا رفت، ما نزد آن حضرت بودیم ـ و هیچ یک از ما او را تنها نگذاشت ـ که فاطمه آمد، و راه رفتن او همانند راه رفتن رسول خدا (ص) بود. پیامبر (ص) وقتی او را دید فرمود: «خوش آمدی دخترم». آنگاه او را در سمت راست ـ یا سمت چپ ـ خود نشاند و سپس به او خبری داد که فاطمه از آن گریست. از میان زنان آن حضرت من به فاطمه گفتم: از میان ما پیامبر تو را برای بیان اسرار برگزید، آنگاه تو گریه میکنی؟ پس از آن پیامبر (ص) به او خبری داد و فاطمه (س) خندید.
عایشه گوید: به فاطمه گفتم: تو را به حق خودم ـ یا مال خودم ـ که بر تو دارم قسم میدهم که مرا از سخنانی که پیامبر (ص) به تو فرمود خبر دهی. فاطمه (س) فرمود: من اسرار رسول خدا (ص) را فاش نمیکنم.
پس چون پیامبر (ص) از دنیا رفت [دوباره] از فاطمه (س) پرسیدم. فرمود: حال میگویم. گریهام برای این بود که پدرم فرمود: جبرییل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه میکرد، اما امسال دو بار عرضه کرد و دلیلی نمیبینم جز اینکه اجلم نزدیک شده باشد؛ و من گریه کردم.
به نام حضرت باران
برگردان: اسماء خواجه زاده
1. قلّ صبری وبان عنّی عزائی بعد فقدی لخاتم الأنبیاء
2. عین یا عین اسکبی الدمع سحَّا ویک لا تبخلی بفیض الدماء
3. یا رسول الإله یا خیرة الله وکهف الأیتام والضعفاء
4. قد بکتک الجبال والوحش جمعا والطیر والأرض بعد بکی السماء
5. و بکاک الحجون والرکن والمشعر یا سیّدی مع البطحاء
6. و بکاک المحراب والدرس للقرآن فی الصبح معلنا والمساء
7. و بکاک الإسلام إذ صار فی النّاس غریبا من سائر الغرباء
8. لو ترى المنبر الذی کنت تعلوه علاه الظلام بعد الضیاء
9. یا إلهی عجّل وفاتی سریعاً فقلد عِفْتُ الحیاة یا مولائی
به نام حضرت باران
برگردان: اسماء خواجهزاده
1. إذا اشتد شوقی زرت قبرک باکیاً أنوح وأشکو لا أراک مجاوبی
2. فیا ساکن الغبراء علمتنی البکا و ذکرک أنسانی جمیع المصائب
3. فإن کنت عنی فی التراب مغیباً فما کنت عن قلبی الحزین بغائب
به نام حضرت باران
سعاد الصباح (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده
إذا کنت لا أستطیع أن أشرب
القهوة معک
فلماذا وجدت المقاهی؟
وإذا کنت لا أستطیع أن أتسکع
معک بغیر هدف
فلماذا وجدت الشوارع؟
وإذا کنت لا أستطیع أن أتغرغر
باسمک بلا خوف
فلماذا کانت اللغات؟
وإذا کنت لا أستطیع أن أصرخ (أحبک)
فما جدوى فمی؟ ...
به نام حضرت باران
غاده السمان
برگردان: اسماء خواجه زاده
[لماذا یدهشک أننی لم أقل لک قط:
أحبک...!
و لماذا لا یدهشک أننی لم أقل لک ولو مرة:
أنا أتنفس؟
و ما الفرق؟]
به نام حضرت باران
سعاد الصباح
برگردان: اسماء خواجهزاده
کنت ادری ـ قبل أن اولد ـ انی سأحبک
بعد أن جئت الی العالم... مازلت أحبک
إن من اعظم آعمالی التی حققتها کإمرأة
أنی احبک...