اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

روزگـاری، کلمات، زبان بودند؛
اکنون سکــوت... .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پیوندهای روزانه

۹۵ مطلب با موضوع «ترجمه‌ها» ثبت شده است

۱۷ مرداد۰۲:۳۹

به نام حضرت باران


کتب للمطر... 

للحب... 

للحریة... 

للربیع... 

للخریف... 

أکتب لأعیش]

:: ::

می نویسم؛

برای باران...

برای عشق...

برای آزادی...

برای پاییز...

می نویسم تا زنده بمانم.


ـ محمد الماغوط/ الف. خواجه زاده ـ

خاتون | ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۳۹
۱۷ مرداد۰۱:۲۳

به نام حضرت باران

ـ ما اقتصاد بومی، صنعت بومی، تربیت بومی، حزب بومی، مدرسه بومی، موسیقی بومی، قلم بومی، دفتر بومی، بخاری بومی، پاترول بومی، کبریت بومی، حمام و دستشویی بومی داریم؛ اما مرز و بـوم نداریم. 

ـ اعراب مانند هلیکوپترند. صدایشان بیشتر از سرعتشان است.


ـ هرگز حتی برای ضروری‌ترین مسائل در مقابل کسی تعظیم نکن؛ شاید فرصت دوباره بلند شدن را نداشته باشی!


ـ انسان‌ها  به صندوق پستی‌های دربسته تبدیلشده‌اند؛ در کنار هم و بی خبر از هم!


ـ محمد احمد عیسی الماغوط (شاعر و نمایشنامه نویس سوری)


خاتون | ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۲۳
۰۶ مرداد۱۳:۰۶

به نام حضرت باران

غاده السمان

برگردان: اسماء خواجه‌زاده

[أشهد بالعصافیر تطیر من عینیک

الى قلبی...]

::

::

گواهی می‌دهم

به گنجشکانی که از چشم‎های تو

تا قلب من بال می‌گشایند...


خاتون | ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۶
۲۹ فروردين۱۷:۱۷

به نام حضرت باران


[فاذکرینی

مثلما تذکرین المطر...]


مـرا به یاد بیاور

همان گونه که بـــاران را...


ـ محمود درویش/ الف. خواجه زاده ـ

خاتون | ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۱۷
۰۵ شهریور۱۲:۲۲

ترجمه قسمتی از یک قصیده بلند، سروده عبدالغنی التمیمی است.


(1)
هنوز کلید خانه‌ام را در دست دارم
و خاطره کشورم را در آغوش
ای جلاد! 
ابزارهایت اینجاست
آن‌ها را تیز کن
و این پوست من...!
*
تازیانه‌های ظلم بر پیکره‌ام فرو می‌نشیند
اما امید هنوز در من زنده است
و از آن زمان که خدا را شناخته‌ام
در مقابل مخلوقی ضعف نشان نداده‌ام
و از غیر او یاری نخواسته‌ام
ای قاتل!
«امروزِ» مرا زخم می‌زنی، اما
هرگز نمی‌توانی «فردا»یم را بکُشی.

خاتون | ۰۵ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۲۲