به نام حضرت باران
تحدیات/ نزار قبانی (+)
برگردان: الف. خواجهزاده
بانوی من
کسانی را که پیش از من
مسافر چشمهای تو بودهاند
ـ در حالیکه خورشید و گردنبندهایی از یاسمن در دست داشتند ـ را
به مبارزه میطلبم
به نام حضرت باران
تحدیات/ نزار قبانی (+)
برگردان: الف. خواجهزاده
بانوی من
کسانی را که پیش از من
مسافر چشمهای تو بودهاند
ـ در حالیکه خورشید و گردنبندهایی از یاسمن در دست داشتند ـ را
به مبارزه میطلبم
به نام حضرت باران
شاعر: نزار قبانی (+)
برگردان: الف. خواجهزاده
اگر روزی گذشت و فراموشم شد
که بگویم: «صبحت بخیر»
و مثل کودکان
مشغول خط خطی کردن دفتر بودم
از بهت و سکوتم دلگیر نشو
و فکر نکن چیزی میان ما عوض شده است؛
وقتی نمیگویم: «دوستت دارم»
یعنی: «بیشتر دوستت دارم...»
به نام حضرت باران
شعر: محمود درویش (+)
برگردان: الف. خواجهزاده
ای عشق
تنها هدف ما آن است
که جنگها را به تو واگذاریم.
پس پیروز شو!
تو پیروز شو...
و صدای قربانیانت را بشنو
که تو را میستایند و میگویند:
پیروز شو!
احسنت!
و سلامت بازگرد
به کنار ما بازندگان.
به نام حضرت باران
محـال
شعر: محمود درویش (+)
برگردان: الف. خواجه زاده
از دلتنگی میمیرم،
در آتش میمیرم،
بر سر دار میمیرم،
با گلوی بریده میمیرم،
اما نخواهم گفت:
به نام حضرت باران
شعر: نزار قبانی (+)
برگردان: الف. خواجه زاده
ما زلت تسألنی عن عید میلادی
سجل لدیک إذن... ما أنت تجهله
تاریخ حبک لی... تاریخ میلادی
به نام حضرت باران
شاعر: نزار قبانی (+)
برگردان: خواجه زاده
لماذا یستبد ابی؟
الیومیات
کسطرٍ فی جریدتهِ
کأنی بعضُ ثروتهِ
وأن أبقى بجانبه
ککرسی بحجرتهِ ..
أیکفی أننی ابنتُهُ
وأنی من سلالته
به نام حضرت باران
برگردان: اسماء خواجه زاده (+)
شعر زیر ترجمه ای از یکی از قصیده های عبدالباقی بن سلیمان بن احمد عمری فاروقی موصلی است. وی یکی از مشهورترین شاعران قرن سیزدهم هجری، و یکی از ادبای بزرگ عراق در زمان عثمانی است. نسب او به عمر بن خطاب میرسد.
تو آن والایی هستی که از هر والایی برتر است؛ کسی که در قلب شهر مکه در میان خانه خدا متولد شد.
تو آن شجاعی هستی که شجاعتت موجب میشود «برج اسد» هم در برابر تو فرومایه و سرخورده باشد.
تو آن دری هستی که مقام و منزلت نگهبانش چنان متعالی است که تنها دست روح القدس آن را کوفته است.
تو آن کسی هستی که درونت لبریز از حکمتها است؛ چنانکه فلک الافلاک با تمام وسعتش تنها یکدهم آن است.
به نام حضرت باران
عدنان الصائغ
برگردان: اسماء خواجه زاده
خط به خط مرا پر میکنند
در فصلها میگنجانند
فهرست میبندند
چاپ میکنند
به کتابفروشیها میفرستند
و سپس...
در روزنامهها به من ناسزا میگویند
در حالی که من
هنوز
دهان
باز نکردهام...
در موسیقیای که در اتاق خانهی کوچکمان چرخ میخورد
و از دیوارها و پنجرهها و قفسههای کتابخانه بالا میرود
موسیقیای که با ما شام میخورد و عشق
و شعر میخواند
در موسیقیای که زیر رواندازهایمان جاری است
و در شیر کودکانمان شنا میکند
و می خوابیم و بیدار میشویم
در حالی که او نمیخوابد و از روزگار ما حفاظت میکند
در این موسیقی منتظرم باش
در این موسیقی منتظرت هستم..
به نام حضرت باران
[هؤلاء الطغاة
أصحیحٌ یا ربی
انهم مروا من بین أناملِکَ الشفیفةِ
وتحملتهم!؟]
:: ::
:: ::
پروردگارا!
این درست است؟
گردنکشان از میان ِ انگشتهای ظریف تو رد شوند
و تو آنان را تاب بیاوری!؟
ـ عدنان الصائغ (شاعر عراقی، متولد 1955 م، کوفه)/ برگردان: خواجه زاده ـ
به نام حضرت باران
[لا تنامی... حبیبتی
العصافیر تنتحر]
:: ::
نخواب محبوب ِ من
گنجشکها خودکشی می کنند...
ـ محمود درویش/ اسماء خواجه زاده ـ