به نام حضرت باران
شاعر: حسین بن حجاج بغدادی (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده
وبالنبی المصطفى أقتدی | والعترة الطیبة الطاهرة |
بالأنجم الزهر نجوم الهدى | وبالبحور الجمة الزاخرة |
::
::
ترجمه:
به نام حضرت باران
شاعر: حسین بن حجاج بغدادی (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده
وبالنبی المصطفى أقتدی | والعترة الطیبة الطاهرة |
بالأنجم الزهر نجوم الهدى | وبالبحور الجمة الزاخرة |
::
::
ترجمه:
به نام حضرت باران
نوشته: نجیب محفوظ
برگردان: اسماء خواجهزاده
درآمد:
ادیب برجسته، مرحوم نجیب محفوظ آثاری در زمینههای مختلف دارد که آنها را در سال 1936 م، پیش از چاپ داستانهایش در برخی مجلات چاپ کرده است. نوشتههای فکری او، علیرغم موضوعات گوناگون، به دلیل مطالعات فلسفیاش صبغهای فلسفی دارد. مقاله حاضر، یکی از مقالات نجیب محفوظ است که ضمن آن به بیان نظر خود درباره فلسفه عشق پرداخته، و مکاتب مختلف را با روشی منطقی به بحث گذاشته است. وی این مقاله را در سال 1934 م نوشت و در اکتبر همان سال در «مجله الجدیدة» به سردبیری اندیشمند راحل سلامة موسی چاپ شد. وی در آن زمان بیست و سه سال داشت.
از نظر محفوظ، فلسفه علمی جامع و غیرقابل تحدید و به عبارتی علم همه چیز، و به معنای دقیقتر علم قوانین کلی و راهنمای همه اشیا یعنی علم العلوم است. لذا تعجبی ندارد که در این مقاله، از راه گفتگو و مناقشه و تفکیک مباحث خیالی، به سادهترین و پیچیدهترین نظرات پیرامون عشق میپردازد.
به نام حضرت باران
غاده السمان (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده
خودم را در حین ارتکاب عشق تو
دستگیر کردم...
مثل دزد کوچکی
که یک تکه نان مهربانی میدزدد...
به نام حضرت باران
ـ
[بادِروا الموتَ الذی إن هَرَبتُم منه أدرکَکُم
وإن أقَمتُم أخَذَکُم
وإن نَسِیتُموه ذَکَرَکُم]
::
::
بر مرگ پیشی گیرید زیرا اگر بگریزید شما را دریابد،
و اگر برجا بمانید شما را میگیرد،
و اگر فراموشش کنید شما را به یاد آورد...
نهج البلاغة: الحکمة 203
به نام حضرت باران
ایلیا ابوماضی (+)
برگردان: اسماء خواجهزاده
ایلیا ابوماضی از شاعران بزرگ و مهاجر عرب است. این قصیده با قافیه «من نمیدانم» در ثنای امام علی (ع) سروده شده است. که ترجمه بخشهایی از آن در پی میآید:
«ناگهان احساس محبت پنهانى مرا متوجه کرد، و گمان بردم ـ و گمان انسان زیرک با یقین تفاوت دارد ـ که:
میلاد مولاى ما امیرالمؤمنین است. پس نادان را واگذار و گفتنِ این حرف را که: ـ من نمیدانم.
به نام حضرت باران
أشهد بالمطر/ غاده السمان
برگردان: اسماء خواجهزاده
[أشهد بالمطر
أحببتک... و سأنساک...]
::
::
باران را گواه میگیرم
روزی دوستت داشتم...
اما فراموشت خواهم کرد...
به نام حضرت باران
اشهد علی عصیان/ غاده السمان (+)
برگردان: اسماء خواجهزاده
[لن أغفر لک
وسأعاقبک عقاباً لن تنساه:
سأحُبّــک...]
::
::
... و هرگز تو را نخواهم بخشید
و چنان مجازاتت میکنم که هیچوقت فراموش نکنی:
عاشقت میشوم...!
به نام حضرت باران
«الرجل یعشق بعینه والمرأة بأذنیها»
ـ مرد از طریق چشمهایش عاشق میشود و زن از طریق گوشهایش..
أدیب إسحاق؛ ادیب و روزنامهنگار و شاعر سوری
به نام حضرت باران
عیناک ارض لاتخون/ فاروق جویدة (+)
برگردان: اسماء خواجه زاده
چشمهایت خانه من است
وقتی دنیا به ما تنگ میشود
و از درد به ستوه میآییم...
به نام حضرت باران
غادة السمان
[اشهد أننی احببتک مرة...
و ما زلت...]
:: ::
گواهی میدهم که یک بار عاشقت شدم
و هنوز هم...
به نام حضرت باران
شاعر: (؟)
برگردان: اسماء خواجهزاده
صــــدای تـــــو
صدای تو نان سر سفره ام
پرده اتاقم
و قفل قفسم است
وقتی سکوت میکنی
فشارم میافتد
سرگیجه میگیرم
از گرسنگی میمیرم
و ثانیهها در نبضم جان میدهند
با من حرف بزن...
:: ::
متن شعر:
به نام حضرت باران
قولی احبک/ نزار قبانی (+)
برگردان: اسماء خواجهزاده
بگو دوستت دارم
بگو دوستت دارم تا افتخار من بیشتر شود
که من بدون دوست داشتن تو زیبا نیستم
بگو دوستت دارم تا انگشتانم به طلا بدل شود
و صورتم به فانوسی...
به نام حضرت باران
اغضب/ نزار قبانی (+)
برگردان: الف. خواجهزاده
هر طور میخواهی عصبانی شو
هر طور میخواهی احساساتم را زخمی کن
گلدانها و آینهها را بشکن
مرا با عشق زن ِ دیگری تهدید کن
هرکار میخواهی بکن
هر چه میخواهی بگو...
تو مانند کودکانی محبوب من
که هرقدر به ما بدی کنند بازهم دوستشان داریم...
به نام حضرت باران
تحت المطر الرمادی/ سعاد الصباح (+)
برگردان: الف. خواجهزاده
زیر باران...
دیگر قادر نیستم... نه عشق بورزم، نه نفرت
نه سکوت کنم، نه فریاد بزنم
نه فراموش کنم، نه به یاد بیاورم
دیگر نمیتوانم زن باشم...
چون تمام آرزوهایم به تعطیلاتی دور رفتهاند
و قلبم... قوطی کنسرو ماهی است
که تاریخ انقضای آن سرآمده است...
معلم نیستم
تا عاشق شدن را به تو بیاموزم
نه ماهیها برای یاد گرفتن شنا
به معلم نیاز دارند
و نه گنجشکها برای یاد گرفتن پرواز...