۱۹ تیر۱۳:۰۲
به نام حضرت باران
شاعر: (؟)
برگردان: اسماء خواجهزاده
صــــدای تـــــو
صدای تو نان سر سفره ام
پرده اتاقم
و قفل قفسم است
وقتی سکوت میکنی
فشارم میافتد
سرگیجه میگیرم
از گرسنگی میمیرم
و ثانیهها در نبضم جان میدهند
با من حرف بزن...
:: ::
متن شعر:
صَوْتکَ
صَوْتکَ خُبْزُ مائدتی
سِتارُ غُرْفتی
و ضُبْةَ جَدائِلی
عِنْدَما تَصْمُت
یَهْبِطُ الضَغْطُ عِندی
یأخُذنی الدَوّار
أتَضَوّر جوّعاً
و تَموت الثَوّانی بِنَبْضی
تَحَدثَ لی...