ـ
نام: کلیدر (10 جلد)
نویسنده: محمود دولت آبادی
نشر: فرهنگ معاصر
ـ کینه اولین منزلگاهی است که زن در درون خود به آن می رسد. کینه ویرانگر. غوغایی از خشم درونش را برمی آشوبد. آتش فشان درد.
ـ بگذار بگذرد. اینش مهم نیست. لحظه ها هرچه کش بیایند، جای روح فراخ تر می شود. ثقل می شکند، شکسته هایش در لحظه ها جاری می شوند. شکسته هایش شکسته تر می شوند، خرد می شوند، نرم می شوند، جا می افتند، عادی می شوند، عادت می شوند. فقط بگذرند، فقط اگر بگذرند. همین قدر که چشم در چشم نباشد و جان، پناه امنی بیابد راهی گشوده می شود.راهی گشوده می شود. جان آدمی آسمانی بی پایان است. به ظاهر ایستاده است، اما همان دم، دور از نگاه ما می تپد، می جوشد، گسسته و بسته می شود، برهم می خورد، آشفته می شود. توفان. ابرهای تلنبار. تیرگی آذرخش. باران فرو می کوبد، سیل ویرانگر. خرابی. اینک آفتاب. ابرها سبک شده اند. سپید شده اند. گسیخته اند. آسمان برجاست، آسمان برجاست.
ـ آشنایی. درِ آشنایی گشوده شد. میان دو زن، نام مرد کلیدیست به گشایش قفلی که هر کدام بر دریچه قلب خود بسته دارند.