به نام حضرت باران
یازده سال از هجرت گذشته است، جبراییل(ع) پیامبر خداوند است به رسولش: «یا محمّد إن الله یقرئک السّلام»؛ خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «من روح هیچ یک از پیامبران و رسولانم را پیش از اکمال دین خویش نستاندهام و اکنون تنها دو فریضه از اکمال دین باقی مانده است؛ حج و جانشینی و ولایت پس از تو؛ هر که استطاعت دارد را فرابخوان تا با تو حج بگذارد».
* * *
تا چشم کار میکرد آفتاب بود و آفتاب. در دور دستهای بیابان تفتیده عربستان، گویی هزار خورشید را میسوزاندند تا گرما در میان رگهای حاجیانِ از سعی و صفا و عرفات و منا بازگشته، منتشر شود و آنگاه که قافلهسالار فرمان میدهد که بایستید، لهیبها به کلمات تبدیل شوند و چشمها رنگ سؤال و تعجب بگیرد که: آیا اتفاقی افتاده است؟ اینجا؟ تا جحفه راهی نیست، در این گرما؟ آخر چه شده است؟
* * *
جبراییل رسول وحی است که اینبار با رسالتی عظیم، چشم ملائک خداوند را همراه خویش تا زمین کشانده است؛ در میان آسمان نور منتشر میشود و فرستاده وحی به زمزمه کلام الهی در جان محمد مشغول است: «خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: "به زودی تو را نزد خویش فرامیخوانم، پس رسالتت را ابلاغ کن رسول من! و هر چه را به تو آموختهایم، در اختیار وصی و جانشین خویش و حجت آشکار من بر مخلوقات، قرار ده"». هر چه هست را به علی، به علی... به علی... حجت من... جانشین و وصیّ تو... هر چه هست را! این عهد را به جا بیاور رسولِ من! ((بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ)) . بزرگترین اتفاق تاریخ آغاز شده است: «هر که از هر راه که رفته است بازگردد، رسول خدا(ص) میخواهد با شما سخن بگوید. مسلمانان! بازگردید! به غدیر بازگردید!».
* * *
سنگ روی سنگ گذاشتهاند تا خاتمِ رسولانِ پروردگار بر بلندای آن بایستد، همه او را میبینند و صدای او را میشنوند، حجت بر همه تمام است!
«به نام خداوند بخشنده مهربان»
نفس کائنات در سینه حبس شده است، از امروز هجدهم ماه حج امسال تا زمانی که زمان بر مدار زمین و زمین بر مدار زمان میچرخد، این نقطه از زمین و زمان در تاریخ هستی تکرار میشود. این نقطه از زمین عربستان، نزدیکای آتشستان جحفه، ملتقایِ وحی و پیمانِ ازلخانه آفرینش... رسالتی که اگر به انجام نرسد، مقصود از سالهای بعثت به انجام نرسیده است.
«اکنون زمان آن رسیده است که آنچه درباره علی بر من نازل شده، به شما ابلاغ کنم و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده: ((یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ)) .
ای مردم! من در ابلاغ آنچه بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکردهام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت: جبراییل(ع) سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی فرمان داده تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم که علی بن ابیطالب، برادر، وصیّ، جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت؛ با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست».
* * *
همگان چشم شدهاند و خیره به دهان رسول خدا(ص) تا بشنوند کدام فرمان است که خداوند به خاطرش، هزاران هزار مسافرِ از حج بازگشته را در میان صحرا به ایستادن و گوش سپردن موّظف کرده است؟ کدام رسالتی است که این چنین امین وحی، در میانه راه مکه و مدینه به پیامبر خدا(ص) دستور توقف و ابلاغ داده است؟ کدام امری است که باید به گوش همگان برسد تا خداوند از پیامبرش راضی باشد و پس از این همه سال، رسالت خویش را به پایان رسانده باشد؟ همه چشم شدهاند و خیره به دهان پیامبر(ص) تا بشنوند:
«ای مردم! بدانید که خداوند برایتان ولیّ و امامی منصوب کرده است که اطاعت او، بر مهاجر و انصار و پیروان ایمانی ایشان، بر هر بیابانی و شهری، بر هر عجم و عرب، بر هر بنده و آزاده، بر هر صغیر و کبیر، بر هر سیاه و سپید و بر هر خداشناس موحّدی واجب است، امرش نافذ است و لازم الاجرا؛ علی را...! هر که با علی به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر که از او پیروی نماید، مشمول رحمت حق خواهد شد».
* * *
رسول خدا(ص) درباره تو سخن میگوید امام آفرینش! و مردم را به امامت و وصایت و جانشینی تو آگاه میکند تا پس از چنین روزی، حجت بر خلایق تمام شده باشد. در میان این هزاران هزار نفر، مردمان مختلف، مردمان هر کجا، مردمان قبایل و شهرهای دور و نزدیک، نام تو را به امامت تکرار میکند تا همه بدانند پس از او، تویی که ولایتت آفریدگارِ بهشت و جهنم مردمان است، حبّ و بغض و ولایت تو علی(ع)! و صدا در گوش تاریخ تکرار میشود:
«مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش، به تکبّر سر باز زنید که او همان هادی به حق و نابودکننده باطل است و از ناپسندیدهها بازتان میدارد».
* * *
پیامبر(ص) فضایل تو را برای مردم بر میشمارد، مردمی که اکنون چشم و گوشهاشان نام تو را به هزار هزار باورِ صیقلخورده بیتردید شنیده است، اما بعدها موریانه غفلت از زبانهاشان سکوت میسازد تا ولایت تو را انکار کنند، غدیر تو را علی!
«ای مردم! مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است. خداوند توبه منکران ولایت او را نخواهد پذیرفت و هرگز ایشان را نخواهد آمرزید. خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علی(ع) سربپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان باقی و روزگار در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توانفرسا معذّب دارد؛ تا ابد الاباد، تا دهر الدهور!».
* * *
ولایت تو این چنین در جان آفرینش رقم خورده است، آن چنانکه هر که در این سخنان پیامبر(ص) شک کند، در هر چه بر او نازل شده است، شک کرده است و هر که در ولایت تو شک کند، به آتشش میسپارند.
مردم گوش سپردهاند و خدا در میان این منزلگاهِ پس از حجِ وداعِ پیامبر(ص)، چنین خواسته است که این ناگهانِ حادثه و هبوطِ جبراییل بر پیامبر(ص)، کاری کند تو در ذهن مردم ـ و تاریخ ـ بمانی و پیامبر(ص) به توصیف تو برخیزد... یار و مددکار و همراه و همیشه یاورش! تا سخن بدینجا برسد که: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ قَوْلی هذا وَ لَمْ یُوافِقْهُ»؛ ملعون و مغضوب است هر که این سخن را نپذیرد. مخالفان تو ملعون و مغضوباند علی!
«مردم بدانید این مرد علی است؛ که هر که من مولای اویم، علی مولای اوست؛ اوست برادرم، وصیّام که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است. هم او که او و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهد بود تا آنکه قیامت در کنار حوض، به من برسند». «یَرِدا عَلَیّ الحَوض» ... باز میگردند... به من... بازمیگردند!
رسول خداوند(ص)رسالت خویش را انجام داده است. همان که فرمان پروردگار بر آن قرار گرفته بود. در میان فصل انشعاب این همه حج گزارندة اکنون آگاه! دیگر همه میدانند که آسمان و زمین در دست یدالهی توست و تویی که حق را و باطل را آشکار میکنی و تویی امام مبین که این جانشینی پس از پیامبر(ص) بر هیچ کسی جز تو حلال نیست... هیچ کس جز تو!
همه به نظاره رسول خدا(ص) نشستهاند، رسول خدا(ص) و تو که دستت در میان دست خاتم رسولان خداوند بالا گرفته شده تا مردم باز هم و باز هم بیشتر بدانند، بیشتر ببینند و حجتی کامل پیش رویشان به تصویر کشیده شده باشد. هستی پیش پای شما زانو زده و صدای نفسهای ملائک در گوش زمین منتشر شده است، شکوه شادمانی در هلهله آسمان در وسعت زمین جاری میشود:
«پروردگار! شاهد باش که من رسالت خویش را به انجام رساندهام. ای مردم! خداوند امروز دینتان را با امامت علی کامل گردانید: ((الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دیناً)) .
رسالت رسول خدا(ص) به انجام رسیده است و بانگ مردم به گوش آسمانیان میرسد: «ما سخنان تو را شنیدیم و اطاعت میکنیم و خشنودیم از آنچه پروردگار ما در امامت علی(ع) و ائمه((ع)) از صلب او بر ما برگزیدهاند؛ ما با علی(ع) بیعت میکنیم، با قلب و جان و زبان و دستها، با علی(ع) بیعت میکنیم و تغییر نخواهیم کرد و هیچگاه دچار شک و تردید نخواهیم شد. یا علی! هرگز از پیمان خویش با تو بازنخواهیم گشت و پیمان نمیشکنیم...».
و تاریخ شاهد است که مردم یکصدا به آنکه تو امام ایشان و وصیّ پیامبر خدا(ص) هستی، اعتراف کرده و با تو دست بر بیعت گشادهاند... دستی که قرار است هیچگاه بر روی تو شمشیر نکشد و رویی که قرار است هیچگاه پشت به تو نایستد... تمام آن هزار هزار مسافرِ از حج برگشته با تو بیعت کردهاند علی!
از مردم فریاد «سَمِعْنا و أطَعْنا» برخاسته است و ابوبکر و عمر نخستین کسانیاند که با تو بر امامتت، ولایتت، وصایتت و جانشینی رسول خداوند(ص) دست به بیعت گشودند. آسمان و ملکوت و ملائک و جبراییل شاهدند... خداوند شاهد است امیرِ آفرینش! امامِ هر چه هست!
::
::
ـ الف. خواجه زاده ـ
نشریه: نامه جامعه ـ شماره 86