۳۱ مرداد۱۱:۰۳
ترجمه قسمتی از شعر «حب بلا حدود» نزار قبانی
یا سیدتی:
لا أتذکر إلا صوتک
حین تدق نواقیس الآحاد.
لا أتذکر إلا عطرک
حین أنام على ورق الأعشاب.
لا أتذکر إلا وجهک..
حین یهرهر فوق ثیابی الثلج..
وأسمع طقطقة الأحطاب..
::
بانوی من! جز صدای تو چیزی را به یاد نمیآورم
وقتی یکشنبه ناقوس کلیساها به صدا در میآید...
جز بوی خوش تو چیزی را به یاد نمیآورم
وقتی روی چمنها به خواب میروم...
جز روی تو چیزی را به یاد نمیآورم
وقتی برف از بالای لباسم سُر میخورد
و صدای شکستنِ هیزمها را میشنوم...
شعر: نزار قبانی
ترجمه: اسماء خواجهزاده