۱۵ آذر۱۳:۳۹
به نام حضرت باران
در میان خیمهها ولولهای برپاست؛ گویی قاصدی، پیامی برای عباسبن علی(ع) آورده است، همقبیلهای به رسم خویشاوندی اماننامه آورده است برای عباس! فرزند علی؛ زاده امّ البنین! چه گمان باطلی بردهاند این قوم!
«فرزندم! فردا روزی که قدم به خاک کربلا میگذاری، این شمشیر...»، پدر میدانست که تو را آبدیده چنین روزهایی نموده است؛ او آن روز برق نگاه تو را دید؛ همان روز که آن مرد اعرابی شمشیری به او پیشکش کرد و پدر ردّ نگاه تو را روی شمشیر دنبال کرد و فراخواندت که: «آیا این شمشیر را میخواهی؟» پاسخ دادی و پدر آن را به تو بخشید. ودیعهای برای چنین روزی. این، در نگاه و کلامش آشکار آشکار بود؛ چنین روزی!