اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

اسماء خواجه‌زاده

نوشته‌ها و ترجمه‌ها

روزگـاری، کلمات، زبان بودند؛
اکنون سکــوت... .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء» ثبت شده است

۰۴ فروردين۱۱:۵۸

به نام حضرت باران

از کتاب: حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء/ حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی

برگردان: اسماء خواجه زاده

روایاتی که تحت این عنوان نقل می‌شود، از جمله روایاتی است که در کتب اهل سنت درباره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده است (تنها ترجمه روایات ـ بدون تعلیق یا حاشیه ـ قرار می‌گیرد).


4/ عبد الله بن محمد بن عثمان واسطی از یعقوب بن ابراهیم بن عباد ابن العوام از عمرو بن عون از هشام از یونس از حسن از انس روایت می‌کند: رسول خدا (ص) فرمود: چه چیز برای زنان بهتر است؟ ما ندانستیم چه جوابی بدهیم. پس علی نزد فاطمه رفت و فاطمه جواب آن را گفت و به علی گفت: برای زنان بهتر است که مردی را نبینند و مردان آنان را نبینند. علی بازگشت و این پاسخ را برای پیامبر (ص) نقل کرد. پیامبر به علی فرمود: چه کسی این را به تو یاد داد؟ گفت: فاطمه. پیامبر فرمود: «به راستی که فاطمه پاره تن من است». سعید بن مسیب روایتی مانند این روایت را از علی نقل کرده است.

خاتون | ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۸
۰۱ فروردين۱۸:۱۱

به نام حضرت باران

از کتاب: حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء/ حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی

برگردان: اسماء خواجه زاده

روایاتی که تحت این عنوان نقل می‌شود، از جمله روایاتی است که در کتب اهل سنت درباره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده است (تنها ترجمه روایات ـ بدون تعلیق یا حاشیه ـ قرار می‌گیرد).


کتاب حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، متوفی 430 هـ ق. جزء دوم، شماره 133، صفحه 39


حدیث (1)

عبدالله بن جعفر از یونس به حبیب از ابوداود از ابوعوانه از فراس بن یحیی از شعبی از مسروق برای ما چنین روایت نقل کرد که: عایشه گفت: زمانی که پیامبر (ص) بیمار بود و در اثر آن بیماری از دنیا رفت، ما نزد آن حضرت بودیم ـ و هیچ یک از ما او را تنها نگذاشت ـ که فاطمه آمد، و راه رفتن او همانند راه رفتن رسول خدا (ص) بود. پیامبر (ص) وقتی او را دید فرمود: «خوش آمدی دخترم». آنگاه او را در سمت راست ـ یا سمت چپ ـ خود نشاند و سپس به او خبری داد که فاطمه از آن گریست. از میان زنان آن حضرت من به فاطمه گفتم: از میان ما پیامبر تو را برای بیان اسرار برگزید، آنگاه تو گریه می‌کنی؟ پس از آن پیامبر (ص) به او خبری داد و فاطمه (س) خندید. 

عایشه گوید: به فاطمه گفتم: تو را به حق خودم ـ یا مال خودم ـ که بر تو دارم قسم می‌دهم که مرا از سخنانی که پیامبر (ص) به تو فرمود خبر دهی. فاطمه (س) فرمود: من اسرار رسول خدا (ص) را فاش نمی‌کنم.

پس چون پیامبر (ص) از دنیا رفت [دوباره] از فاطمه (س) پرسیدم. فرمود: حال می‌گویم. گریه‌ام برای این بود که پدرم فرمود: جبرییل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می‌کرد، اما امسال دو بار عرضه کرد و دلیلی نمی‌بینم جز اینکه اجلم نزدیک شده باشد؛ و من گریه کردم. 

خاتون | ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۱