به نام حضرت باران
ایلیا ابوماضی (+)
برگردان: اسماء خواجهزاده
ایلیا ابوماضی از شاعران بزرگ و مهاجر عرب است. این قصیده با قافیه «من نمیدانم» در ثنای امام علی (ع) سروده شده است. که ترجمه بخشهایی از آن در پی میآید:
«ناگهان احساس محبت پنهانى مرا متوجه کرد، و گمان بردم ـ و گمان انسان زیرک با یقین تفاوت دارد ـ که:
میلاد مولاى ما امیرالمؤمنین است. پس نادان را واگذار و گفتنِ این حرف را که: ـ من نمیدانم.
هیچ کس غیر از او در کعبه خداوند بخشنده متولد نشده است، زیرا او بالاتر از آن است که در میان آفریدگان کسی به والامقامیاش باشد.
و ذکر او پى در پى در قرآن محکم خداوند آمده است. آیا بعد از این باز هم کسی درباره او شبهه و اشکال میکند؟ ـ من نمیدانم.
فاطمه پیش آمد در حالی که بهترین نوزاد را در آغوش داشت. و مخلوقی قدم به جهان گذاشت که از نوری مقدس وجود پیدا کرده نه آبی پست.
و سیمایی خدایی در میان جهانیان نقش بست. چگونه چنین مخلوقی در میان پهلو و سینه جای داده شد؟ ـ من نمیدانم.
در حالی که درد زایمان او را فراگرفته بود و دعا میکرد، به طرف شاخه نخل که از الطاف صاحبمهر فراوان بود، پیش آمد.
سپس پروردگارِ آفریننده خود را با دلی دردناک صدا زد. چطور ناله کرد؟ چگونه فریاد کرد؟ و چطور نوحه کرد؟ ـ من نمىدانم.
چیزی نمیدانم جز اینکه درِ خانه پاسخ او را داد؛ با لبخندى که در دیوار خانه شکل گرفت و دری میان آن باز شد.
وارد شد، و در آنجا کودکی را به دنیا آورد، انسانی که گل سرسبد آفرینش است؛ آیا فقط و فقط این را میدانم؟ ـ من نمیدانم.
و چگونه بدانم؟ در حالی که او رازی است که عقلها درباره او حیران ماندهاند. او واقعهای است که در یک روز اتفاق افتاده است اما از ازل اصل اصلها بوده است.
مظهر خداوند است اما نه با خدا یکی است و نه در او حلول کرده است. نهایت ادراک من آن است که میدانم: ـ من نمیدانم.
علی پاک و مطهر زاده شد و کیست که در والامقامى با او برابر باشد. گروهى در او هدایت یافتند و گروهى درباره او سرگردان شدند.
گروهی از مردم هم گمراه شدند و او را خدا پنداشتند. آیا این دیوانگى عاشقانه است؟ و مجازاتی ندارد؟ ـ من نمیدانم»...
ابیات برگزیده